۱۳۸۷ آذر ۲۲, جمعه

عاشورا گلواژه عزت و عزتمندی


پدیدآورنده: نرگس عبداللهی ،

،
نامیدن این سال به عزت و افتخار حسینی ضمن هماهنگی با مناسبت آغاز و پایان سال، با شرایط زمانی حال حاضر کشور نیز تناسب کامل دارد . این تناسب که عزتمندی و سرفرازی الگویی از قیام سالار شهیدان را می‏طلبد . از دو جهت می‏تواند انگیزه‏ای برای الگوگیری از نهضت امام حسین (ع) و یارانش باشد .
جهت اول این تناسب، به نوع تعامل موجود میان کشور ما و شیطان بزرگ مرتبط است . هر چند کشور ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در چند مورد مورد تهدید و گاه تعرض استکبار و عوامل آن بوده، اما پس از وقایع یازده سپتامبر در آمریکا و نمایان شدن وجه خشن و خصلت‏شیطانی سیاستمداران آمریکا تهدیدات علیه کشور ما شکل تازه‏ای به خود گرفته است .
جهت دیگر نامیده شدن این سال به «سال عزت و افتخار حسینی‏» توجه به اخلاق و مسائل معنوی و عبادی برای پیروز شدن در برابر تهاجم فرهنگی دشمن است که سعی دارد فساد را در جامعه ترویج کند . اما آن چه در این سال می‏تواند نمادی از عزت حسینی باشد الگو پذیری از امام حسین (ع) و یارانش و ایستادگی در برابر زمینه‏های گناه و سر بلند بیرون آمدن از میدان سخت جنگ فرهنگی است . پس عزت ما در این است که با پایبندی به اصول اخلاقی و عمل به دستورات دین، گوهر وجود را از آلودگی‏ها و ناپاکی‏ها نجات دهیم که اگر چنین کنیم، از این جهت نیز امسال و هر سال دیگر می‏تواند برای ما سال عزت و افتخار حسینی باشد . بدیهی است که الهام گرفتن از منش و رفتار حسین بن علی (ع) که مایه عزت و افتخار است‏برای یکایک افراد جامعه وظیفه است .
بی شک نائل شدن به عزت دنیا و آخرت در گرو جهاد اکبر است و هیچ کس جز پیروز آمدن بر هوی و هوس خود نمی‏تواند بر فتح قله عزت نائل آید .
از وجود تمایز دو جماعتی که در کربلا رو در روی هم ایستادند، تا بزرگترین حادثه تاریخ بشری و تجربه امت اسلامی و عبرت دیدگان مسلمین را بیافرینند . به نگرش این دو جماعت‏باز می‏گردد عده‏ای پس از بازگشت از جهاد اصغر به جهاد اکبر پرداختند و عده‏ای که فرموده رسول خدا صلی الله علیه وآله را نادیده گرفتند آنگاه که فرمودند: «از جهاد اصغر بازگشتید، بر شما باد جهاد اکبر .»
در نگاهی عاشورا اگر چه جهاد اصغر است اما همه رهروان وی قبلا جهاد اکبر را پشت‏سر نهاده بودند . از این رو می‏توان گفت
عاشورا نه یک حماسه و حادثه بلکه یک فرهنگ است . فرهنگ حماسه فرهنگ شهادت، فرهنگ ایستادگی و مقاومت، فرهنگ ولایت، فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر، فرهنگ عشق، فرهنگ ایثار، فرهنگ تحمل و صبر، فرهنگ بصیرت و تدبیر، فرهنگ تسلیم در برابر خدا، فرهنگ وفاداری به قرآن و عترت، فرهنگ عزت و سرافرازی فرهنگ بی اعتنایی به زخازف دنیا و فرهنگ تمامی خوبیها و جلوه هایی زیبا و محبوب . دو صفی که در کربلا ایستاده‏اند، تا یکی در اوج شقاوت و دیگری در بلندای طهارت، حادثه عاشورا را در تاریخ بشر بیافرینند، با فریضه امر به معروف و نهی از منکر از هم جدا و ممتاز می‏شوند . از روزی که امام حسین (ع) حرکت را آغاز کرد تا به کربلا برسد همواره بر احیاء امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از اهداف اصلی قیام خود اشارت فرمود . در واقع عاشورا را نتیجه طبیعی تعطیلی فریضه و سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله در شوریدن در برابر منکرات و تشویق و تحریص به معروف‏ها است .
در منظر امام حسین (ع) آنانی که پس از رسول الله جهاد اکبر را سر لوحه زندگی خود قرار دادند و جز به معروف و حاکمیت معروف نمی‏اندیشیدند همان عزت و عزتمندی است و آنانی که در مقابل منکر سکوت را پیشه و یا خود عامل و مروج منکر شدند جز ذلت در زندگی دنیا و آخرت برای خود اندوخته‏ای ندارند اینجا است که گلواژه حرکت امام حسین (ع) عزت و عزتمندی است و عصاره کربلا و شعار رهبری در سال عزت و افتخار شعار «هیهات من الذله‏» است .

شور حسین است چه‏ها می‏کند ...


پدیدآورنده:بازنویسی: محبوبه ابراهیمی ،
آنچه می‏خوانید، گوشه‏هایی است از حضور سیدالشهدا ( علیه‏السلام)، در صحنه‏های حماسه ساز دفاع مقدس و شور حسینی دل‏های بی‏قرار رزمندگان در روز و شب جبهه‏های نبرد; به روایت مردانی که نظاره‏گر لحظه‏های ناب و کربلایی دلیر مردان سال‏های دلدادگی بوده‏اند .
جنازه‏ای که هرگز نپوسید ...
راوی: حسین علی کاجی
روزی چند نوبت‏باید برای سیدالشهدا گریه می‏کرد; محمدرضا شفیعی را می‏گویم ... . صبح‏ها زیارت عاشورا که می‏خواندیم، گریه و ناله‏هایش، جانسوز و شنیدنی بود . ساعت 9 که کلاس عقیدتی داشتیم، استاد، بعد از درس روضه می‏خواند و او باز هم می‏گریست . نماز جماعت هر نوبت هم با ذکر مصیبت‏حسین ( علیه‏السلام) شروع می‏شد و خاتمه می‏یافت و محمد رضا همچنان دوشادوش دیگران گریه می‏کرد .
غروب که می‏شد، کتابچه زیارت عاشورایش را برمی‏داشت و می‏رفت «موقعیت صفا» قبری که با دستان خودش کنده بود، بچه‏ها این اسم را رویش گذاشته بودند . روضه خوان خودش بود .
بعد از هر گریه، اشک‏هایش را پاک می‏کرد و به صورت و بدنش می‏مالید! سر این عملش را نمی‏دانستم، اما سال‏ها بعد فهمیدم . محمد رضا جزء نیروهای تخریب بود و در عملیات کربلای 4 مجروح شد و به دست عراقی‏ها افتاد . پیکر مجروحش را به بیمارستان بغداد منتقل کردند و آنجا به فیض شهادت رسید . همانجا دفنش کردند . پودرهایی روی بدنش ریخته بودند که متلاشی شود و از بین برود، اما اثر نکرده بود . پیکر مطهرش را 3 روز در معرض نور شدید آفتاب قرار دادند تا بپوسد، اما بعد از 16 سال، خاک را که کنار زدند، هنوز جنازه محمدرضا مثل روز اول بود ... او را با دیگر همرزمانش در قالب «کاروان شهدا» به ایران برمی‏گردانند . نامش در میان 7 شهیدی که پیکرشان سالم است، ثبت‏شده . توفیق دفن جسم از سفر برگشته‏اش، نصیب من می‏شود . راستی که فیض عظیمی است ... .
مادر محمدرضا، عقیقی به من می‏دهد و سفارش می‏کند آن را زیر زبانش بگذارم . لب، زبان و دندان‏هایش هیچ تغییری نکرده‏اند!
شانه‏هایش را که برای تلقین خواندن، در دست می‏گیرم، تمام گوشت‏هایش را حس می‏کنم . بعد از 16 سال! گویی تازه، روح از بدنش جدا شده است .
محمدرضا از «موقعیت صفا» و اشک‏هایی که بعد از هر گریه برای سیدالشهدا به صورت و بدنش می‏مالید، ارث زیبا و ماندگاری برد .
زیارتی با پیکر خونین
راوی: محمدعلی ابراهیمی
دیدن گلدسته‏ها و گنبد طلایی حرم سیدالشهدا و بوسه زدن به ضریح شش گوشه، آرزوی مردان جنگ بود و تنها راه رسیدن به آن، پیروزی عملیات‏ها .
در عملیات والفجر مقدماتی، دو کانال سخت منطقه فکه و رقابیه را که پشت‏سرگذاشتیم، به میدان مین رسیدیم . تخریب‏چی‏ها یا شهید شده بودند و یا مجروح . برای باز شدن معبرهم راهی جز خنثی کردن مین‏ها نبود . مسافت طولانی، تاب از کف بچه‏ها ربوده بود . همه در فکر یافتن راهی بودند .
ناگهان لبخندی بر روی لب‏های محسن طالبی نقش بست . گویی برای یارانش خبر خوشی داشت . بی‏درنگ و مصمم جلو آمد و فریاد زد: تنها راه زیارت سیدالشهدا ( علیه‏السلام) همین است!
همه مات و مبهوت، نگاهش می‏کردند . هیچ کس نمی‏دانست چه خیالی در سردارد . محسن چند قدمی حرکت کرد و آهسته روی مین‏ها دراز کشید . گویی قصد خوابی طولانی داشت .
باید پا روی او می‏گذاشتیم و رد می‏شدیم! این تنها راه پیروزی بود .
اولین نفر که پایش را روی محسن گذاشت، مین‏ها منفجر شدند و او با پیکری خونین، به زیارت حرم ابی‏عبدالله ( علیه‏السلام) مشرف شد و راه را برای دیگران هم باز کرد .
کاش سرم را برایش می‏دادم ...
راوی: علی مالکی نژاد
در عملیات بدر، ترکشی به بدن عظیم زینعلی اصابت کرد، و روی زمین افتاد . خون زیادی از بدنش می‏رفت و دائم دست و پا می‏زد . رد خون عظیم به چاله‏ای می‏رسید که انگار تمام خون بدنش آنجا جمع شده بود .
به بالینش رفتم . نمی‏توانست صحبت کند . نگاهش که به من افتاد، کلمات را به سختی سرهم کرد:
- علی! خودتی؟
- خودمم عظیم جان . کاری داری؟ حرف بزن ...
- علی! خیلی خون از بدنم رفته . می‏بینی؟ باید برم .
دلداریش می‏دادم که «کی گفته تو میری؟ ... باید بمونی .»
دستش را زد زیر خون‏هایی که داخل چاله جمع شده بود . نشانم داد و گفت: «این خون منه . همه را واسه امام حسین دادم ...»
بغض گلویش را می‏فشرد . غم بزرگی مانع حرف‏هایش بود . از فرط ناراحتی، فقط اشک می‏ریخت؟
«می‏دونی علی! دوست داشتم سرم را برایش بدهم . اما نشد . نمی‏دونم قبول می‏کنه یا نه؟»
تازه فهمیدم چرا اینقدر ناراحت است . گفتم: «این چه حرفیه . معلومه که قبول می‏کنه .»
دوباره دستش را زد داخل چاله‏ای که خونش در آن جمع شده بود و آورد بالا:
«نتونستم سرم رو برای حسین ( علیه‏السلام) بدم ...»
این جمله را تکرار کرد و رفت .
راز دعای پیرمرد
راوی: احمد شمس
یکی از رسم‏های زیبای جبهه، دعا کردن قبل از خوردن غذا بود . سفره که پهن می‏شد، باید همه به نوبت دعا می‏کردند . یک بار برای غذا، داخل چادر یکی از تیپ‏ها بودیم . مثل همیشه هرکس دعایی کرد . مقابل من پیرمرد حدودا 70 ساله‏ای نشسته بود . نوبت دعا کردنش که رسید، با متانتی خاص، دستانش را زیر محاسنش برد، و نگاهش را بالا آورد و گفت: «خدایا به حق حبیب ابن مظاهر، محاسن ما را به خون سرمان خضاب فرما .»
همه آمین گفتند و به سادگی گذشت . احساس عجیبی به من دست داده بود . مدام با خودم می‏گفتم: کاش این مرد را بیشتر می‏شناختم .
همان شب، عملیات داشتیم و من 3 روز بعد، به قم برگشتم . آن جریان را هم به کلی فراموش کرده بودم . قبل از رسیدن‏مان به قم، کاروانی از شهدا آورده بودند . همان طور که به تابوت‏ها نگاه می‏کردم و تاسف می‏خوردم، نگاهم یکجا قفل شد . روی یکی از تابوت‏ها، عکس همان پیرمرد نصب شده بود . بدنم به لرزه افتاد . باورم نمی‏شد . چند روز پیش بود که برای اولین و آخرین بار دیدمش . چند قدم جلوتر رفتم و در حالی که دستم، نوازشگر عکس آشنایش بود، پرسیدم: «این بنده خدا کی شهید شده؟» گفتند: «همان شب عملیات!»
دعایش در گوشم پیچید: «خدایا به حق حبیب ابن مظاهر ...» چه زیبا آرزوی شهادت کرد و چه یار باوفایی را واسطه خود با سیدالشهدا ( علیه‏السلام) قرار داد .
با آنکه هنوز اسمش را نمی‏دانم، اما خاطره‏اش، عجیب‏ترین خاطره‏ای است که در ذهنم مانده ... .
سجده‏های آسمانی
راوی: محمد علی ابراهیمی
عملیات محرم، به خاطر همزمانی‏اش با ایام شهادت مظلومانه سالار شهیدان، تاثیر عجیبی در روحیه رزمنده‏ها داشت . بچه‏ها در این عملیات، بیشتر خودشان را به آقا نزدیک می‏دیدند . عملیات، شب نیمه ماه محرم شروع شد .
قبل از عملیات، جواد خجسته، هر شب اعضای گروهانش را بیرون از پادگان می‏برد . ساعت‏ها با پای پیاده، در بیابان‏های سرد و تاریک، «حسین، حسین‏» می‏گفتند . ناله سرمی‏دادند . شیون می‏کردند و بر سر و سینه‏هایشان می‏زدند ... .
بعد از ساعت‏ها عزاداری، تازه نوبت زیارت عاشورا می‏شد . آنقدر اشک می‏ریختند که در سجده زیارت عاشورا از حال می‏رفتند و با صورت، روی خاک می‏افتادند ... .
بیتی که به اندازه بمب اتم اثر کرد
راوی: حسین علی کاجی
در «جفیر» ، آموزش تخریب که می‏دیدیم، واقعا سخت‏بود و اذیت می‏شدیم . از صبح تا غروب آموزش داشتیم و شب که می‏رسیدیم، بچه‏ها شام را می‏خوردند و هر کدام گوشه‏ای از چادر خوابشان می‏برد .
یک شب وقتی که از آموزش برگشتیم و همه از خستگی، گوشه‏ای به خواب رفته بودند، حسین قاسمی رو کرد به من و گفت: «حسین! پا شو مجلس روضه راه بیندازیم .»
گفتم: «الآن؟! ... اینجا اگر مین ضد تانک هم منفجر کنی، کسی بیدار نمی‏شود . بچه‏ها آنقدر خسته‏اند که حال بیدار شدن ندارند . درست نیست روضه امام حسین ( علیه‏السلام) را سبک کنی .»
حسین توجهی به حرف‏هایم نکرد و بلند شد . رفت‏بیرون از چادر . همه خواب بودند . پابرهنه جلوی چادر خودمان ایستاد و تنهایی شروع کرد به سینه زدن و خواندن:
مسلمانان حسین مادر ندارد
غریب است و کسی بر سر ندارد
به حسین گفته بودم: اگر بمب ضد تانک منفجر کنی، کسی بیدار نمی‏شود، اما این بیت، حتی بیشتر از بمب اتم اثر کرد ... آن لحظه اگر بهترین مداح و خواننده دنیا را می‏آوردند، نمی‏توانست‏به سوزناکی حسین بخواند .
این بیت را که می‏خواند، من که هیچ رغبتی نداشتم، بی‏اختیار خودم را پابرهنه جلوی چادر دیدم . چند لحظه بعد همه بیدار شدند و با همان حالت‏خواب آلودگی، دور حسین حلقه زدند و به دنبالش جلوی چادرهای دیگر رفتند . کم‏کم جمعیت‏به طرف حسینه حرکت کرد! مجلسی شد که تعداد زیادی از شدت گریه و ناله، غش کردند و از حال رفتند .
تا صبح فقط همین را می‏خواندیم: «مسلمانان حسین مادر ندارد ...»

عاشورا و شهيدان


پدیدآورنده:به كوشش: ابوالفضل هادي منش،

،
«پدر و مادر! من زندگي را دوست دارم، ولي نه آن قدر كه آلوده‏اش شوم و خويش را فراموش و گم كنم. علي‏وار زيستن و علي‏وار شهيد شدن و حسين‏وار زيستن و حسين‏وار شهيد شدن را دوست دارم».
سردار شهيد حاج همت
«بدانيد كه هر كس از آفات و بلاياي خانمان سوز گناه، رهايي يابد و در شطّ خون شنا كند، به ساحل نجات راه مي‏يابد. شطّ خون در جبهه‏هاست و ساحل نجات؛ كربلا و در وراي خون رفتن».
شهيد غلام‌رضا جاويد
«اگر من شهيد شدم و جنازه‏ام به دست شما نيامد، بدانيد در خاك كربلا گم شده‏ام و در پيش حسين(‏ع) هستم»
شهيد رضا حسن زاده
«اگر روزي چشم از جهان فرو بستم، چشمانم را باز بگذاريد، تا همه بدانند چشم به راه بودم. چشم به راه ظهور مهدي موعود(عج) تا بيايد و از ياران او باشم... مي‏خواستم ضريح امام حسين(‏ع) و سقاي باوفايش را در آغوش بفشارم و خاك تربتش را توتياي چشم بنمايم».
شهيد حسين گلولاني مهاجران
«بله! اگر ما مي‏توانستيم روزي چون علي(‏ع) بر نَفس خود فاتح گرديم و چون حسين(‏ع) تشنه لب در دشت كربلا، تيغ شهادت را با آغوش باز بپذيريم و شبي چون حضرت سجاد(ع) شب را با ناله‏هاي برخاسته از نهاد دل به درگاه خدا به صبح برسانيم و ...، آن وقت است كه مي‏توان گفت: مرگ چون خوابي شيرين است، و اگر غير از اين باشد، مطمئناً دروغ است».
شهيد داود مدني
«مگر مي‏شود كسي عاشق خدا باشد، ولي در دفاع از دين خدا جان ندهد. مگر مي‏شود كسي عاشق حسين‏(ع) باشد، اما براي آزادي و نجات كربلا جان ندهد؟!»
شهيد مسعود تفنگچي
«از مصايب سالار شهيدان ياد كنيد و براي امام حسين‏(ع) و خانواده‏اش گريه كنيد؛ كه امام صادق‏(ع) مي‏فرمايد: هر كس بر امام حسين و واقعه كربلا گريه كند، بهشت بر او واجب مي‏شود، و اگر چه نبوديم در كربلا تا او را ياري كنيم، به ياد آن روز زيارت عاشورا مي‏خوانيم و گريه و ناله مي‏كنيم».
شهيد رضا سيد ارونقي
«امروز دو جبهه وجود دارد: يكي، حسيني و ديگري، يزيدي و من راه حسين‏(ع) را انتخاب كرده‏ام. شما هم از فرصت استفاده كنيد و به جبهه حسين(ع) بپيونديد در هر كربلايي، امام حسين‏(ع) وجود دارد و حسين زمان ما امام خميني است. اي حسين! ما هر اندازه‏اي كه مصيبت ببينيم، مشكلات ببينيم، به اندازه مصيبت تو نمي‏شود. يا ابا عبدالله! به يادمان مي‏آيد وقتي كه عزيزان رزمنده به عمليات مي‏روند با ياحسين ياحسين به سوي دشمن حمله مي‏برند و ]هنگامي‌كه[ در خون خود غوطه‏ور مي‏شوند، حسين حسين مي‏گويند. مصيبت تو را فراموش نمي‏كنيم».
شهيد عزّت‏الّله رحماني
«زماني در ميان مكتب‏هاي مختلف سرگردان بودم، اما قلبي در سينه داشتم سرشار از محبت به علي‏(ع) و خاندان او و عشقي داشتم به حسين‏(ع) و عاشوراي او كه سفينه نجاتي بود براي نجاتم از ميان افكار به هم ريخته»
شهيد سيد علي راشدي
«اي امام حسين! اگر چه در كربلا نبوده‏ام تا به نداي «هل من ناصر ينصرني»ات، جواب بدهم، ولي ببين كه به نداي حق طلبانه فرزندت خميني، لبيك گفته و در كربلاي خوزستان جان فشاني مي‏كنم»
شهيد حميد كريمي
«اينك ما مي‏گوييم حسين جان! اگر در فضاي داغ و خونين، كسي به فريادت نرسيد و نداي تو را لبيك نگفت، ما پيروانت در فضاي گرم و خونين ايران زمين، دست مردانگي مشت كرده، به نداي غريبي و تنهايي‏ات لبيك مي‏گوييم»
شهيد محمد رستگاري
«اي حسين! اكنون شهيدان بر ما شاهدند و تو اي سيد شهيدان! قافله سالار اين كاروان هستي. راه عشق نما و به اين كاروان متصل فرما! اي بزرگ آموزگار شهادت! و اي سوخته شعله‏هاي سركش عشق! به تو اقتدا كردم. تو شاهد باش كه هم چون ياران تو به ياري‏ات برخاستم و نداي با صلابت «هل من ناصر ينصرني» تو را لبيك گفتم.»
شهيد زين العابدين عابدنيا
«ما وارثان خون حسين‏(ع) هستيم و ما را در مبارزه كردن با كفار، هيچ ترس و واهمه‏اي نيست».
شهيد عبدالحسين رضايي
«بايد كلمه عشق را در صحنه عاشورا يافت. چگونگي پيوستن و برگشتن عاشق به حضور معشوق. عشقي كه دل را روانه باري تعالي كرده و فكر دنيوي را سلب مي‏كند. حسين‏(ع)، اين عاشق بزرگ و مظهر عشق، چگونگي اين امر را به ما ره‌روان حق آموخته است.»
شهيد سيف‌اللّه روستازاده
«حسين جان! اي معني انسانيت در زمين و زمان! اي كه به ما درس دادي؛ درس خوب زيستن و خوب مردن. اي نور! اي روشني! اي چراغ فروزان بر مناره تاريخ در همه عصرها و همه نسل‏ها! امت تو و شاگردان مكتب تو از نزديك به تو لبيك مي‏گويند. مگر نه اين است كه تو با حركت كمالي خود، درس انسان بودن و انسان زيستن و انسان مُردن آموختي؟»
شهيد محمد دوست محمدي
«برادران! بدانيد كه زندگي و شهادت پرافتخار امام حسين‏(ع) سر مشقي بود براي تمام جهانيان و نيك انديشان و ما مي‏كوشيم تا حيات و مرگ خويش را بر اساس ايده آن حضرت قرار دهيم».
شهيد محمد رضا پور قديري
«درود بر عاشقان زيارت كربلاي تو يا حسين، كه عاشقانه در راه تو جان مي‏سپارند و به عشق اين‌كه بر خاك زير پايت بوسه زنند، جان خود را براي زيارت تو و معبودشان هديه مي‏كنند».
شهيد سليمان عبدي
«من رفتم به آن راهي كه براي رسيدن به آن، مشقّات زيادي كشيدم. من رفتم به آن راهي كه آرزويش را داشتم. من مي‏روم كه دنباله‏رو خط سرخ ابا عبداللّه الحسين‏(ع) باشم»
شهيد علي رضا زارع
«يا حسين! يا حسين! يا حسين! آن قدر فرياد «هل من ناصر ينصرني»ات نافذ بود و آن‌چنان تنهايي‏ات در آن تفتيده دشت برهوت، دلمان را به آتش كشيد كه اكنون در لبيك به تو اي وارث سولان! همه سختي‏ها را با لذت ايثار بر دوش خواهيم كشيد».
شهيد مجتبي طيراني
«خدايا! در روز رستاخيز، هر كس در پشت سر امام خويش محشور مي‏گردد؛ خدايا! مرا به دنبال امام خميني كبير و به دنبال جدش حسين‏(ع) محشور فرما و از شفاعت پيامبر(ص) و حسين‏(ع) و امام خميني بي‏نصيب مگردان».
شهيد سعيد زينال زاده
«ما از امام حسين‏(ع) بالاتر نيستيم كه هستي خود را در راه خدا و دين فدا كرد. ما بايد پيروان حسين بن علي‏(ع) باشيم؛ او كه با خون خود اسلام را زنده كرد».
شهيد مهدي آقا عباسي
«ما در اسلام، روزي تاريخي‏تر از عاشورا نداريم، به خاطر اين‌كه عاشورا سرمنشأ پيروزي‏هاي اسلام بود. ما كه در اين زمان زندگي مي‏كنيم، بايد بدانيم كه عاشورا را بايد از يادهايمان نبريم. آيا چگونه مي‏شود از ياد برد روزي كه امام حسين(ع) و تمام يارانش به شهادت رسيدند.»
شهيد محمد رضا خانزادي
«هر زمان خواستي گريه كني، بر امام حسين‏(ع) و فرزندان و اصحابش گريه كن، كه اين عزيزان خدا كه بهتر و باوفاتر از آنان خلق نشده، چگونه غريبانه تحت عنوان خارجي كشته شدند و بدن‏هاي پاكشان سه روز و دو شب بر روي زمين گرم كربلا ماند.»
شهيد مسعود رستگار
«اگر مي‏خواهيد در مقام و عظمت شما خللي وارد نشود، هيچ گاه زبان به شكايت نگشاييد و آن‌چه را كه از قدر و منزلت الهي شما مي‏كاهد، بر زبان نياوريد. هميشه سعي كنيد سخنان حسين بن علي‏(ع) را در نظر داشته و براي خود الگو قرار دهيد.»
شهيد علي اكبر آذري نظر
«بايد اين را دانست كه من اين راه حسيني، راه اللّه و شهيد شدن را خودم آگاهانه و با بينش اسلامي انتخاب كرده‏ام و هيچ زور و اجباري در اين راه نيست، بلكه يك انتخاب آگاهانه است كه شخص، خود، انتخاب مي‏كند و من اين راه را كه همان راه حسين‏(ع) و يارانش مي‌باشد، خودم انتخاب كرده‏ام. مي‏دانم سعادت دنيا و آخرت در همين راه است».
شهيد حسين نافله‌زاده
«به ميدان آزمايشي مي‏روي كه در يك طرف كفر است با تمام امكانات و در طرف ديگر، جوانان سلحشور و با ايمان كه براي حق مبارزه مي‏كنند، براي هدفشان و مكتبشان. وقتي اين چنين مي‏انديشي خود را در كنار همه آن‌ها و جزو يارانشان احساس مي‏كني، گويي در كنار اسلام فرياد «هَلْ مِنْ ناصِرٍ يَنصُرُني»اش را پاسخ گفته‏اي و ديگر برايت مرگ مفهومي ندارد. چه زيبا و با شكوه است اين گونه بودن، اين گونه زيستن و اين گونه مردن».
شهيد بهروز ابوحمزه
«ما از امام حسين(‏ع) بالاتر نيستيم كه هستي خود را در راه خدا و دين فدا كرد. ما بايد پيروان حسين بن علي‏(ع)، باشيم؛ او كه با خون، اسلام را زنده كرد».
شهيد مهدي آقا عباسي
«لحظه وصل، لحظه شورانگيزي است، لحظه نشاط آوري است. آري! لحظه وصل، لحظه‏اي است كه دل و جان آدمي به نور حق، روشن و از ديدن جمال حق، جان مي‏گيرد و چه لذتي بالاتر از اين‌كه انسان دل و جانش به جلوه‏هاي حق روشن شود. براي من كمال افتخار است كه جان فداي اين‌چنين راهي كنم. راهي كه حسين بن علي‏(ع)، امام عاشقان، فداي آن شده است».
شهيد محمد مصطفي درخشان راد
« [پدرم] اگر به زيارت رفتيد، به امام حسين‏(ع) بگوييد كه من هم جواني داشتم و آرزويش اين بود كه در زمان شما و در ركاب شما باشد، ولي امروز اين سعادت را پيدا كرده و به ياري شما آمده».
شهيد مجتبي زكريا پور
«عقل مي‏گويد: بمان و عشق مي‏گويد: برو، و اين هر دو، عقل و عشق را خداوند آفريده است، تا وجود انسان در حيرت ميان عقل و عشق معنا شود. اگر چه عقل نيز اگر پيوند خويش را با چشمه خورشيد نَبُرد، عشق را در راهي كه مي‏رود تصديق خواهد كرد. آن‌جا ديگر ميان عشق و عقل هيچ فاصله‏اي نيست... ياران! اين قافله عشق است و اين راه كه به سرزمين «طفّ» در كرانه «فرات» مي‏رسد، راه تاريخ است و هر بامداد، اين بانگ از آسمان مي‏رسد كه الرَّحيل! الرَّحيل! از رحمت خدا به دور است هر كه اين باب شيدايي را بر مشتاقان لقاي خويش ببندد. اين دعوت آسماني، فيضاني است كه علي الدوام، زمينيان را به سوي آسمان مي‏كشد. بدان كه سينه تو نيز آسمان لايتناهي است، با قلبي كه در آن چشمه خورشيد مي‏جوشد و گوش كن كه چه خوش ترنمي‌ دارد: «حسين حسين حسين حسين!»... ياران! شتاب كنيد كه زمين نه جاي ماندن است كه گذرگاه است. گذر از نفس به سوي رضوان حق. هيچ شنيده‏اي كه كسي در گذرگاه، رحل اقامت بيفكند و مرگ نيز در اين‌جا چنان با تو نزديك است، كه در كربلا ... اگر دهر بخواهد با كسي وفا كند و او را از مرگ معاف دارد، حسين‏(ع) كه از من و تو شايسته‏تر است. الرَّحيل! الرَّحيل! ياران شتاب كنيد.
بسيجي عاشق كربلاست و كربلا را تو مپندار كه شهري است در ميان شهرها و نامي است در ميان نام‏ها. نه! كربلا، حرم حق است و هيچ كس را جز ياران امام حسين‏(ع) راهي به سوي حقيقت نيست... ما سرگردان‏هاي مدار نفس را چه مي‏رسد كه از ستارگان كهكشان حسين (ع) سخن بگوييم؟ ما را چه مي‏رسد كه از ساكنان حريم قدس و شاهدان محفل قدس سخن بگوييم.
حسين‏(ع)، سر سلسله شيداييان عشق است و شيدايي را كه به هر كسي نمي‏بخشند. شيدايي حق، پاداش از خود گذشتگي است. شهدا، كليدداران كعبه شيدايي هستند و كعبه شيدايي، كربلاست... آن‌كه با پاي اختيار، قدم در طريق كربلا نهاده است، مي‏داند كه خون، حرم سيدالشهداست و اين نه رازي است كه بر اغيار فاش شود.
اكنون امام در برابر تاريخ ايستاده است و به صفوف لشكريان دشمن كه هم‏چون سيل مواج شب تا افق گسترده است، مي‏نگرد. به عمر سعد در حلقه «صناديد» كوفه چه بايد گفت؟ وا اسفاه! كه كلام را از حقيقت جز اندكي نصيب نيست و از آن برتر، سيمرغِ بلند پرواز دل را بگو كه اسير اين قفس تنگ و بال‏هاي شكسته است».
شهيد سيد مرتضي آويني

امام حسین و عاشورا در کلام شهیدان


پدیدآورنده: تهیه و تنظیم: - دفتر تحقیق و پژوهش بنیاد شهید انقلاب اسلامی ،

،
«حسین(ع) سرسلسله شیدائیان عشق است و شیدایی را به هر کسی‏نمی‏بخشند، شیدایی حق پاداش از خودگذشتگی است... شهداکلیدداران کعبه شیدایی هستند و کعبه شیدایی کربلاست... ما سرگردان‏های مدار نفس را چه می‏رسد که از ستارگان کهکشان‏حسین بن علی(ع) سخن بگوییم؟ ما را چه می‏رسد که از ساکنان حریم‏قدس و شاهدان محفل انس سخن بگوییم.» (شهید اهل قلم سید مرتضی آوینی)
«برادران بدانید که زندگی و شهادت پرافتخار امام حسین(ع)سرمشقی بود برای تمام جهانیان و نیک‏اندیشان، و ما می‏کوشیم تاحیات و مرگ خویش را بر اساس ایده آن حضرت قرار دهیم.» (شهید محمدرضا پورقدیری)
«درود بر عاشقان زیارت کربلای تو یا حسین! که عاشقانه در راه‏تو جان می‏سپارند و به عشق این که بر خاک می‏روم که دنباله‏رو خطسرخ ابا عبد الله الحسین باشم. (شهید علیرضا زارع بجستانی)
«یا حسین، یا حسین، یا حسین آن قدر فریاد «هل من ناصرینصرنی‏»ات نافذ بود و آن چنان تنهایی‏ات سر آن تفتیده دشت‏برهوت دامان را به آتش کشید که اکنون در لبیک به تو ای وارث‏رسولان همه سختی‏ها را با لذت ایثار بر دوش خواهیم کشید.» (شهید مجتبی طبرانی)
«ما وارثان خون حسین(ع) هستیم و ما را درمبارزه کردن با کفار هیچ ترس و واهمه‏ای نیست.» (شهید عبد الحسین رضایی)
«ای حسین، اکنون شهیدان بر ما شاهدند و توی ای سید شهیدان،قافله‏سالار این کاروان هستی، مرا، راه عشق‏نما و به این کاروان‏متصل فرما. ای بزرگ آموزگار شهادت، و ای دلسوخته شعله‏های سرکش‏عشق، به تو اقتدا کردم و تو شاهد باش که هم چون یاران تو به‏یاری‏ات برخاستم و ندای پر صدایت « هل من ناصر ینصرنی‏» تو رالبیک گفتم.» (شهید زین العابدین عابدنیا)
«عاشورا، روزی که ظهرش نه هم چون ظهرهای دیگر بود و آفتاب‏تابانش نه هم چون روزهای دیگر، خورشید اشعه سوزانش را هم چون‏شعله‏های آتش بر زمین می‏تابانید در صحرای نینوا، در کنار شطفرات خیمه‏گاه حسین(ع) در مقابل خرگاه یزید و یاران حسین(ع) درمقابل لشگریان یزید صف‏آرایی کرده‏اند و لحظه انتخاب فرا رسیده‏است.» (شهید زین العابدین عابدنیا)
«ما در اسلام روزی تاریخی‏تر از عاشورا نداریم، به خاطر این که‏عاشورا سرمنشاء پیروزی‏های اسلام بود ما که در این زمان زندگی‏می‏کنیم باید بدانیم که عاشورا را باید از یادهایمان نبریم وآیا چگونه می‏شود از یاد برد روزی که تمام یاران حسین(ع) وحسین(ع) به شهادت رسیدند.» (شهید محمدرضا خانزادی)
«... به میدان آزمایشی می‏روی که در یک طرف کفر است‏با تمام‏امکانات و در طرف دیگر جوانان سلحشور با ایمان که برای حق‏مبارزه می‏کنند، برای هدفشان و مکتبشان و وقتی این چنین‏می‏اندیشی خود را در کنار همه آنها و جزو یارانشان احساس می‏کنی‏گویی در کنار حسین(ع) فریاد «هل من ناصر ینصرنی‏»اش را پاسخ‏گفته‏ای و دیگر برایت مرگ مفهومی ندارد، چه زیبا و باشکوه است‏این گونه زیستن و این گونه مردن.» (شهید بهروز ابو حمزه)
«هر زمان خواستی گریه کنی برای امام حسین(ع) و فرزندان واصحابش گریه کن، که این عزیزان خدا که بهتر و باوفاتر از آنان‏خلق نشده چگونه غریبانه تحت عنوان خارجی کشته شدند و بدن‏های‏پاکشان سه روز و دو شب روی زمین گرم کربلا ماند.» (شهید مسعود رستگار)
«باید کلمه عشق را در صحنه عاشورا یافت. چگونگی پیوستن وبرگشتن عاشق به حضور معشوق، عشقی که دل را روانه باری تعالی‏کرده و فکر دنیوی را سلب می‏کند. حسین(ع) این عاشق بزرگ و مظهرعشق چگونگی این امر را به ما رهروان حق آموخت.» (شهید سیف الله روستازاده)
«ای امام حسین(ع) اگر چه در کربلا نبوده‏ام که به ندای «هل من‏ناصر ینصرنی‏»ات جواب دهم ولی ببین که به ندای حق‏طلبانه فرزندت‏خمینی لبیک گفته و در کربلای خوزستان جان‏فشانی می‏کنم.»

حماسه عاشورا در کلام شهیدان


پدیدآورنده:،

،
«از مصائب سالار شهیدان یادکنید و برای امام حسین و خانواده‏اش گریه کنید که‏امام صادق (ع) می‏فرماید: هرکس برامام حسین(ع) گریه کند بهشت‏براو واجب‏می‏شود.»
(شهید رضا سیدارونقی از: خوی)
«اگر جنازه شهیدتان سر در بدن ندارد ناراحت نشوید و مگویید که سر جوان ماکجاست. زیرا سر مرا همراه کاروان سرهای شهیدان کربلا بر نیزه کرده و در شهرمی‏گردانند تا نشانی برمظلومیت‏شهیدان راه حق باشند، اگر مدتی جنازه‏ام بی‏دست‏وپا در بیابان بماند باید به یاد علمدار شهیدان کربلا باشید که پیکرش بدون دست‏و پا در بیابان افتاده‏بود.» (شهیدناصر چهارلنگ از: اندیمشک)
«اکنون شماهایی که مانده‏اید باید این خط سرخ و خونین که همان خط سرخ‏حسین‏بن علی(ع) است را ادامه دهید.»
(شهیدفردین میرزاغفاری از: اصفهان)
« ... توصیه دارم که همواره رهرو این پیر روشن ضمیرباشید. زیرا راه اوراه حسین(ع) و راه حسین(ع) راه ا... است. با خدا پیمان می‏بندم که در تمام‏عاشوراها و تمام کربلاها با حسین(ع) همراه باشم.»
(شهید قاسم علی محمدی از: مازندران)
« ... آری همانطور که زینب (ع) آن قهرمان کربلا در برابر این نعمت عظیم الهی خدا را شکرگزاری می‏کند ماهم باید او را شکر کنیم.»
(شهید رسول سیدین از: خمین)
«خدایا دوست دارم اگر شهید شدم بی‏سر باشم که در مقابل امام‏حسین (ع)روسفید باشم.»
(شهید سلطانعلی دمبرچلی از: تهران)
« هنگامیکه زینب بر بالین غرقه به خون برادرش در گودی قتلگاه رسید و دستها رابه سوی آسمان بلند و فریاد برآورد که خدایا! این قربانی را از من بپذیر، تونیز همچون زینب مقاوم و استوار باش و همواره در این فکر باش که پیام خون شهیدت را به تمامی عالم برسانی.»
(شهید محمد زارعی از: قم)
«... نبرد ما یک نبردی است که نشات گرفته از عاشورای حسینی است عرصه نبرد عرصه مقدسی است که بایستی‏ارتباط با دنیا را قطع و ارتباط با خدا رابرقرار ساخت...»
(شهید محمدمحبوبی از: سمنان)
«... سلام بر حضرت سیدالشهدا(ع) که در روز عاشورا راه و رسم آزادگی،شجاعت، شهامت و ایثار را به ما آموخت.»
(شهید علی نوری از: خوی)
«به حسین(ع) بگو خونش هنوز در رگها می‏جوشد و نامش در لاله‏های خونین میهنم‏درچهره سرخ رنگ شفق، ... ای حسین اگر فریاد هل من ناصر ینصرنی تو را در آن‏زمان نمی‏رسید بدان که اکنون تمام رزمندگان عشق شهادت یا زیارت تو را دارند.»
(شهیدعلی‏اکبر پالویی از: نکا)
«... خدایا تورا شکر می‏کنم که حسین را آفریدی، ای خدای حسین تورا شکر می‏کنم‏که راه پر افتخار شهادت را در جلوی پای رزمندگان حق وحقیقت گذاشتی...»
(شهید عباس علی باطبی از: بهشهر)
«... دوست دارم که جسدم تکه تکه شود و سرم از بدن جدا شود و همانطور که حضرت‏زینب (س) نتوانست جسد برادرش را تشخیص دهد، شوم که در مقابل آنها در روزمحشر خجل نباشم.»
(شهید سعید کاکویی از: ساری)
(اگر به زیارت رفتید به امام حسین (ع)بگویید که من هم جوانی داشتم و آرزویش‏این بود که در زمان شما و در رکاب شما باشد ولی امروز این سعادت را پیدا کرده‏و به یاری شما آمده.»
(شهید مجتبی ذکریاپور)
«اگر می‏خواهید در مقام و عظمت‏شما خللی وارد نشود هیچگاه زبان به شکایت‏نگشایید و آنچه را که از قدر و منزلت الهی شما می‏کاهد بر زبان نیاورید، همیشه‏سعی کنید سخنان حسین بن علی (ع) را در نظر داشته و برای خود الگو قراردهید. »
(شهید علی اکبر آذری نظر)
«... به میدان آزمایشی می‏روی که در یک طرف کفر است‏با تمام امکانات و درطرف دیگر جوانان سلحشور و با ایمان که برای حق مبارزه می‏کنند، برای هدفشان ومکتبشان و وقتی این چنین می‏اندیشی خود را در کنار همه‏آنها و جزو یارانشان‏احساس می‏کنی گویی در کنار حسین(ع) و فریاد هل من ناصر ینصرنی‏اش را پاسخ گفته‏ای‏و دیگر برایت مرگ مفهومی ندارد.
چه زیبا و با شکوه است اینگونه بودن، اینگونه زیستن و اینگونه مردن.»
(شهید بهروز ابوحمزه)
«ما وارثان خون حسین(ع) هستیم. و ما را در مبارزه کردن با کفار هیچ ترس وواهمه‏ای نیست.»
(شهید عبدالحسین رضایی)
«باید کلمه عشق را در صحنه عاشورا یافت. چگونگی پیوستن و برگشتن عاشق به حضورمعشوق عشقی که دل را روانه باری تعالی کرده و فکر دنیوی را سلب می‏کند. حسین(ع)
این عاشق بزرگ و مظهر عشق، چگونگی این امر را به ما رهروان حق آموخت.»
(شهید سیف ا... روستازاده)
«ما از امام حسین(ع) بالاتر نیستیم، که هستی خود را در راه خدا و دین فدا کردما باید پیروان راه حسین بن علی (ع) باشیم، او که با خون خود اسلام را زنده‏کرد.»
(شهید مهدی آقاعباسی)
«آری لحظه وصل لحظه شورانگیز است، لحظه نشاط آوری است. آری،لحظه وصل لحظه‏ای است که دل و جان آدمی به نور حق روشن و دیدن جمال حق جان‏می‏گیرد و چه لذتی بالاتر از اینکه انسان دل و جانش به جلوه‏های حق روشن شود.
برای من کمال افتخار است که جان خود را فدای این چنین راهی کنم، راهی که حسین‏بن علی(ع) امام عاشقان فدای آن شده است.»
(شهید محمد مصطفی درخشان راد)
«پدرم بدان که ما سالهای سال حسین حسین می‏گفتیم. الان موقع عمل است‏باید بانثار خون خود به ندای مظلومانه امام امت لبیک بگوییم.»
(شهید جعفر بیات)
«درود بر عاشقان زیارت کربلای تو یا حسین، که عاشقانه در راه تو جان می‏سپارند،و به عشق اینکه بر خاک زیر پایت‏بوسه زنند جان خود را برای زیارت تو ومعبودشان هدیه می‏کنند.»
(شهید سلیمان عبدی)
«من رفتم به آن راهی که برای رسیدن به آن مشقات زیادی را کشیدم. من رفتم به‏آن راهی که آرزویش را داشتم، من می‏روم که دنباله‏رو خط سرخ اباعبدالله‏الحسین‏باشم.»
(شهید علیرضا زارع بجستانی)
«یا حسین، یا حسین ، یاحسین، آنقدر فریاد هل من ناصر ینصرنی‏ات نافذ بود وآنچنان تنهایی ات در آن تفتیده شت‏برهوت دلمان را به آتش کشید که اکنون درلبیک به تو ای وارث رسولان همه سختیها را با لذت ایثار بر دوش خواهیم کشید.»
(شهید مجتبی طیرانی)
«اما همه باید سعی کنیم راه شهیدان را که همان راه سالار شهیدان حسین بن‏علی(ع) است ادامه دهیم و در این راه از دل و جان و مال خود دریغ نکنیم و حسین و در این راه ثابت قدم بمانیم.»
(شهید عبدا... درباباری)
«حسین جان همچنان که در روز عاشورا یک یک یاران و عزیزانت را در آغوش‏می‏گرفتی، از تو می‏خواهم که به هنگام شهادتم سرم را بر بالینت‏بگذاری و مرااز عشق به خود و خدایت‏سیراب گردانی.»
(شهید غلامرضا لاسجردی)
«امام حسین (ع) فرمود اگر آیین پیامبر جز با کشتن من باقی نمی‏ماند پس ای‏شمشیرها مرا در آغوش گیرید. اگر ریشه کوچکی از درخت اسلام با خون این‏حقیرآبیاری می‏شود پس ببارید ای توپها و تانکها بر سرم.»
(شهید سیدشکرا... دریاباری)
«ای حسین، اکنون شهیدان بر ما شاهدند، و تو ای سید شهیدان قافله سالار این‏کاروان هستی، مرا ، راه عشق نما و به این کاروان متصل فرما. ای بزرگ آموزگارشهادت ، و ای سوخته شعله‏های سرکش عشق، به تو اقتدا کردم و تو شاهد باش که‏همچون یاران تو به یاری ات برخاستم و ندای پرصلابت هل من ناصرینصرنی تو را لبیک گفتم.»
(شهید زین العابدین عابدنیا)
«خدایا، در روز رستاخیز هرکس در پشت‏سر امام خویش‏محشور می‏گردد.
خدایا، مرا به دنبال امام خمینی کبیر و به دنبال جدش حسین (ع) محشورفرما. ومرااز شفاعت پیامبر(ص) و حسین (ع) و امام خمینی بی‏نصیب مگردان.»
(شهید سعید زینال زاده)
«حسین جان، همچنان که در روز عاشورا یکایک یاران و عزیزانت را درآغوش می‏گرفتی از تو می‏خواهم در هنگام شهادتم، سرم را بر روی زانویت قرار دهی ومرا از عشق به خود و خدایت‏سیراب کنی.»
(شهید حسین آقایی)
«هر زمان خواستی گریه کنی بر امام حسین (ع) و فرزندان و اصحابش گریه کن ،که این عزیزان خدا که بهتر و باوفاتر از آنان خلق نشده، چگونه غریبانه تحت‏عنوان خارجی کشته شدند و بدنهای پاکشان سه روز و دو شب روی زمین گرم کربلاماند.) (شهید مسعود رستگار)
«باید این را دانست که من این راه حسینی، راه الله و شهید شدن را خودم‏آگاهانه و با بینش اسلامی انتخاب کرده‏ام.
و هیچ زور و اجباری در این راه نیست‏بلکه یک انتخاب آگاهانه است که شخص خودانتخاب می‏کند و من این راه را که همان راه حسین و یارانش است‏خودم انتخاب‏کرده‏ام می‏دانم سعادت دنیا و آخرت در همین راه است.»
(شهید حسین نافله زاده)
«حسین جان، ای معنی انسانیت در زمین و زمان، ای که به ما درس دادی،درس خوب‏زیستن و خوب مردن، ای نور، ای روشنی، ای چراغ فروزان برمناره تاریخ درهمه‏عصرها و همه نسلها، امت تو و شاگردان مکتب تو از نزدیک به تو لبیک می‏گویندمگر نه این است که تو بودی که با راه حرکت کمالی خود درس انسان بودن و انسان‏زیستن و انسان مردن آموختی.»
(شهید محمد دوست محمدی)
«ای امام حسین (ع)، اگر چه در کربلا نبوده‏ام که به ندای هل من ناصر ینصرنی‏ات‏جواب دهم ولی ببین که به ندای حق‏طلبانه فرزندت خمینی لبیک گفته و در کربلای‏خوزستان جان فشانی می‏کنم.»
(شهیدحمید کریمی)
«اینک ما می‏گوییم حسین‏جان، اگر در آن فضای داغ و خونین کسی به فریادت نرسید وندای تو را لبیک نگفت، ما پیروانت در فضای گرم و خونین ایران زمین دست مردانگی‏مشت کرده ، و به ندای غریبی و تنهائیت لبیک می‏گوییم.»
(شهید محمد رستگاری مقدم)
«پدرم مگر شما نمی‏گویید کاش من به جای حسین بن علی(ع) داغ از دست دادن‏فرزندان خود را تحمل می‏کردم. ای مادر مگر شما نمی‏گویید کاش من به جای زینب‏بودم و عزیزانم به شهادت می‏رسیدند و من به جای او سوار بر شتر عریان به اسارت‏می‏رفتم. حال مگر خمینی فرزند حسین نیست و مگر جبهه‏های ما کربلا نیست ، مگرابرقدرتها همچون یزید دستور قتل‏عام مسلمانان را نمی‏دهند، مگر اینان همچون‏مزدوران یزید خیمه‏ها و خانه‏های مسلمین را به آتش نمی‏کشند. مگر فرزندان خردسال‏ما از رقیه حسین عزیزتر هستند؟
مگر جوانان ما از جوانان حسین عزیزترهستند؟ آری دوباره کربلا فرا رسیده‏است.»
(شهید علی اصغر قریشی)
«اشک بریزید ، لیکن برای امام حسین(ع) و فرزندانش و دیگر ائمه اطهار که‏مظلومانه شهید شدند.»
(شهید سعید هداوند)

امام خمینی احیاگر فرهنگ عاشورا


پدیدآورنده:حمید انصاری ،
،
قیام عاشورا و پیامدهای آن، مؤثرترین و ماندگارترین رخدادی است که منشا تحولاتی بنیادین در تاریخ اسلام گردیده است. آثار و نتایج این قیام منحصر به زمان وقوع حادثه و سالهای نزدیک به آن نیست. ریخته شدن خون پاک سبط پیامبر اکرم (ص) حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و اصحاب باوفایش در روز دهم محرم سال 61 هجری در یکی از بی‏نظیرترین صحنه‏های دردناک تاریخ بشریت، چنان جریانی نیرومند در مسیر تحولات تاریخ جهان اسلام پدید آورد که آثار عمیق، گسترده و ماندگار و تحولزای آن از "روز واقعه" تاکنون - که بیش از 13 قرن می‏گذرد - همچنان پابرجاست و نه تنها گذر زمان بر ابعاد و پیامدهای آن سایه فراموشی نیافکنده، بلکه تاثیر واقعه عاشورا بر حیات بخشی مهم و تعیین کننده از امت اسلام دامنه‏ای بسیار گسترده‏تر از گذشته نیز یافته است.
سالار شهیدان در شرایطی قیام خونین خویش علیه دستگاه ستمگرانه یزید را - که بر مسند خلافت اسلامی تکیه زده بود - برپا کرد که مدعیان خلافت و جانشینی پیامبر اکرم، در خاندان بنی امیه سیر شتابان بازگشت‏به عصر جاهلیت و اشرافیت و هدم ارزشهای اسلامی را تا حد تکذیب اساس وحی و رسالت توسعه داده بودند و تحریف و دگرگونی در مبانی ارزشی اسلام، دین خدا را در معرض زوال قرار داده بود. نخستین و مهمترین دست آورد قیام امام حسین - علیه السلام - جداسازی حق از باطل و ترسیم دوباره سیمای اسلام ناب و افشای ماهیت مدعیان خلافت‏بود. بدین ترتیب خون سالار شهیدان، اسلام راستین را بیمه کرد و نهضت عاشورا فارق حق و باطل و مرز تشخیص حقیقت اسلام از چهره تحریف شده آن گردید. موجی از قیامها و شورشهای پیروان آل رسول (ص) با شعار "یالثارات الحسین" علیه بدعتها و بیداد بنی امیه برپا شد. قیام توابین در کوفه و قیام اهل مدینه و انقلاب مختار و قیام ابن مغیره بر ضد حجاج و قیام ابن اشعث و زید بن علی و فرزندانش عرصه را بر خاندان بنی امیه تنگتر کرد و سرانجام، شورش عباسیان با حمایت ابومسلم خراسانی که در آغاز با شعار خونخواهی خون حسین (ع) برپا شده بود، بساط خلافت امویان را درهم پیچید. پس از آن، قیامها و شورشهای پیاپی آل حسن (ع) و شهید فخ و دیگر انقلابیون بر ضد خلفای ستمگر عباسی نیز از نهضت عاشورا نشات می‏گرفت. در تمام این مدت، بستر دینی و فرهنگی ایستادگی انقلابیون مسلمان علیه بیدادگریهای خلفای جور از راهبری ائمه معصومین (ع) سیراب می‏گردید. همان پیشوایانی که زنده نگهداشتن یاد و خاطره عاشورا و احیاء فرهنگ عاشورا همواره درصدر برنامه‏های آن بزرگواران قرار داشته است.
بطور کلی و در یک ارزیابی منصفانه تاریخی باید گفت: حفظ اسلام انقلابی و راستین و حفظ ارزشهای دینی و استمرار نهضتهای اصلاح طلبانه در تاریخ اسلام، و همچنین حیات ملت انقلابی شیعه مرهون قیام عاشوراست. پس از واقعه عاشورا، خلفا و حکومتهای ستمگر در بلاد اسلامی، هراسان از تاثیر گسترده شعارها و اهداف و پیامدهای نهضت عاشورا، با بکار گرفتن دین فروشان دنیا طلب به تحریف ابعاد این واقعه تاریخساز پرداختند. و از زمانی که استعمار نوین موفق به تجزیه بلاد اسلامی گردید و بر حکومتها و سرنوشت ممالک مسلمین استیلا یافت، دامنه تحریفها و بدعتها و جایگزینی خرافه‏ها به جای روح ظلم ستیز و قیام‏خیز واقعه عاشورا نیز وسعت‏بیشتری یافت و نتیجه آن شد که روح عاشورا و مکتب و پیام عاشورا در زندگی مسلمانان به کمرنگی گرایید و جای خویش را به حفظ نمادهایی ظاهری و تشریفاتی و بی‏روح، و سؤاستفاده از این مناسبت‏حماسی داد. با دست اندازی دشمنان و تحریفهای دین فروشان راحت طلب، نگاه به عاشورا از یک مکتب ارزشی و معنوی و انقلابی به یک واقعه سوزناک شخصی اتفاق افتاده در قرن اول هجرت، فاقد هر نوع پیام و منطق و دست آوردی تنزل کرد و این حادثه به گونه‏ای ترسیم شد که تنها باید بر مصائب آن اشک ریخت و در تعزیت آن فقط به نوحه سرایی پرداخت آنهم نوحه هایی غالبا موهن که نمونه هایی از آن در زمان رضاخان و پسرش در ایران ترویج می‏شد.
در چنین شرایطی بود که فرزند راستین عاشورا، حضرت امام خمینی - سلام الله علیه - با سخنرانی توفنده خود در عصر عاشورای سال 42 هجری نهضت عاشورایی خویش یعنی قیام 15 خرداد را برپا کرد. بدون تردید، نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی نه تنها شدیدا متاثر از فرهنگ عاشورا و قیام سالار شهیدان است، بلکه این نهضت در اساس و ارکان و اجزاء خویش مولود قیام عاشورا و پیامد آن است. پیوند مذکور بین قیام امام خمینی و مکتب عاشورا آنچنان در عمل و رفتار و منطق رهبر کبیر انقلاب و عملکردها و شعارها و آرمانهای انقلاب اسلامی آشکار است که نیاز به استدلال ندارد. حتی نقطه‏های عطف تاریخ انقلاب اسلامی در پیوند با محرم و عاشورا و در این مناسبتها پدید آمده اند.
آغاز قیام امام خمینی در عصر عاشورای 42 بود و نقطه اوج قیام در سال 57 نیز در محرم جلوه می‏کند. پیام حماسی امام به مناسبت محرم آن سال شعار "پیروزی خون بر شمشیر" را به عنوان منطق انقلاب اسلامی در مواجهه با دنیای کنونی ندا داد. راهپیمایی میلیونها تن در تهران و سراسر ایران در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی در سال 57 کمر رژیم شاه و آمریکا را در حمایت از شاه شکست و از آن پس هر سال، محرم و عاشورا عرصه بسیج نیروهای مومن به انقلاب اسلامی و افزایش روح سلحشوری در مدافعان انقلاب گردید و در طول دوران 8 سال دفاع حسین گونه ملت ایران نیز محرم و عاشورا و نام مقدس سالار شهیدان و اصحابش نه تنها به عنوان رمز عملیات و اسامی لشگرها و گردانها و عملیات موفق سپاه اسلام، بلکه به عنوان مهمترین الگو و انگیزه عموم رزمندگان، تاثیر معجزه آسای خویش را برجای نهاد. اگر در تحلیل مسائل جنگ تحمیلی، فرهنگ شهادت طلبی و ایثار در راه خدا را که اولین درس مکتب عاشوراست، و شعار پیروزی خون بر شمشیر را که زبان و منطق عاشوراست، و عشق به حسین (ع) و کربلای حسینی را از 8 سال مقاومت‏شگفت ملت ایران دربرابر تجاوزگران نادیده بگیریم هیچ مطلب و سخن قابل عرضه دیگری باقی نمی‏ماند. و این تنها در دوران دفاع مقدس نیست که معجزه نام مقدس حسین (ع) و تاثیر قیام عاشورا و پیامهای آن رخ می‏نماید بلکه پیروزی انقلاب اسلامی بر رژیم مسلح شاه با وجود حمایتهایی که قدرتمندترین دولتهای جهان از وی می‏کردند، مستقیما از نفوذ عمیق منطق و پیام عاشورا در متن انقلاب اسلامی و نزد مدافعان آن نشات گرفته است. و البته بر آگاهان به تاریخ اسلام و بخصوص در عصر حاضر پوشیده نیست که رویکرد بی‏سابقه ملت ایران به روح فرهنگ عاشورا و مفاهیم قیام خیز آن همچون: آزادیخواهی، شهادت طلبی، مبارزه و قیام و استقامت در راه خدا و از جان گذشتگی و ایثار در مسیر هدفهای الهی، مدیون عمل و اندیشه و بیدارگری امام خمینی است. و همچنانکه روح عاشورا و پیام عاشورا و درسهای عاشورا حقی و سهمی بزرگ و بی‏بدیل در پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی دارند، امام خمینی را نیز در احیاء فرهنگ عاشورا و زدودن زنگارهای خرافه و بدعت و پیرایه از آن، سهمی و حقی است‏بس بزرگ. و بر پیروان آن امام همام است که در تجلیل و بزرگذاشت قیام تاریخساز ابا عبدالله الحسین (ع) ، در بستر تعالیم عاشورایی امام خمینی حرکت کنند و بی‏توجه به دغدغه آفرینی‏ها و تردیدافکنیهای روشنفکر نمایانی که توان درک اعجاز اثر خون و قیام و پیام حسین (ع) را در حفظ اسلام ناب ندارند، بی‏توجه به این وسوسه‏ها به راه نورانی و صراط مستقیمی که امام خمینی از قیام عاشورا نمایانده است و در کلام و پیام آن عزیز جلوه گر است، ادامه دهند.
و البته چنانکه اشاره کردیم، مکتب انقلاب اسلامی و منطق امام خمینی، مکتب و منطق عاشورای حسینی است و کسانی که در صحت و اصالت و پیروزمندی این منطق تردید دارند و علیرغم آنهمه آیات و نشانه‏های آشکار، بن بست‏شکنی و اعجاز این منطق را نمی‏فهمند و پیروزیهای انقلاب اسلامی را به عواملی موهوم می‏سپارند و در مواجهه دین با دشمنان مقتدر آن، مقهور قدرت و سلطه آنان گردیده و از تساهل و مدارا و دست کشیدن از آرمانها و ارزشها، و از لزوم همگرایی اجتناب ناپذیر با جریان ضد ارزشی حاکم بر جهان، و کوتاه آمدن در قضیه آرمانی فلسطین و حکم ارتداد سلمان رشدی و کنار نهادن اندیشه مبارزه با آمریکا سخن می‏رانند و قلم می‏زنند، اینان را در جمع پیروان امام خمینی و رهبر بزرگواری که به شایستگی راه او را فریاد می‏کند، جایگاهی نیست.
رمز بقای انقلاب اسلامی، ایستادگی بر ارزشها و آرمانهایی است که در منطق عاشورا به شفافترین و زلالترین وجه ممکن متجلی گردیده است. لزوم پایبندی به این منطق و ایمان به شعارهای این مکتب منحصر به عرصه اندیشه و اعتقاد نیست‏بلکه باید منطق انقلاب امام را که جز منطق عاشورا نبود، و شعارها و آرمانهای امام را که جز شعارها و آرمانهای عاشورا نبوده است، در متن عمل و جریان حرکت انقلاب، از مدیریت‏سیاستگذاری و برنامه ریزی اجرایی و امور توسعه گرفته تا قانونگذاری و قضاء و عرصه دیپلماسی کشور و فرهنگ جامعه به عنوان معیارهای انتخاب مدیریتها و به عنوان اصول راهنمای برنامه ریزیها و عملکردها در اولویت نخست قرار داد.
کسی که عاشورایی نیندیشد و به درسها و پیامها و شعارهای عاشورا به دیده تردید بنگرد، نمی‏تواند خدمتگزاری صادق برای انقلاب عاشورایی امام خمینی باشد. این اندیشه عاشورایی بود که انقلاب اسلامی را در سهمگینترین طوفانهای براندازی و توطئه و تجاوز و تهاجم به پیروزی رسانید و حفظ کرد. و این عشق مقدس مردم ما به راه سالار شهیدان و اعتقاد عمیق آنان به پیروزی خون بر شمشیر و عشق و جذبه شهادت طلبی بود که کار نشدنی را ممکن ساخت و زلزله‏ای در ارکان به ظاهر پولادین نظام سلطه گر جهانی افکند. و بارقه هایی از همین عشق و اعتقاد است که در لبنان و فلسطین عرصه را بر مستکبرین تنگ ساخته است.
عزت و شرف و استقلال و افتخاراتی که به دست آورده ایم نتیجه بازیابی فرهنگ عاشورا و دمیدن روح شهادت و عطر تعالیم عاشورا در جامعه اسلامی است که با تدبیر و مجاهده عبد صالح خدا حضرت روح الله پدید آمده است. بیایید همچون گذشته پاسداران صدیق ارزشهای انقلاب خونین عاشورا باقی بمانیم - انشاءالله.

عاشورا در اندیشه امام خمینی (قدس سره)


پدیدآورنده:سید مهدی فاطمی ،

،
با این که بیش از هزار و سیصد صد سال از واقعه جانسوز عاشورا می‏گذرد، اما هنوز عاشورا چشمه جوشان حماسه و آزادگی و رمز جهاد پایدار برای ماندگاری آیین الهی است; آیینی پیام آور توحید و عدل و در خور شان والای انسان، تا به برکت‏شعور خدادادی و شور حقیقت‏خواهی، شایسته جانشینی پروردگار در زمین گردیده، جان او تجلی گاه توحید و عدل شود.
«عبدالله العلائلی‏» از علمای اهل سنت در توصیف عاشورا می‏نویسد:
«شیعیان، مراسم یاد بود عاشورا را برای پند گرفتن و یادآوری بر پا می‏دارند و آن مراسمی بس بزرگ است، زیرا این مراسم یادآور پندها و درس قهرمانی جهاد و فداکاری در راه دین بوده و با یاد آن قهرمانان، روح بلند پرورش می‏یابد. امروز برگزاری این مراسم از لازم‏ترین وظایف در این مرحله از انقلاب ماست‏» . (1)
با نگاهی به سخنان امام خمینی‏قدس سره‏از پیش از انقلاب اسلامی تاکنون، بخوبی در می‏یابیم که معظم له کلیه رفتارها و موضع‏گیری‏های خود را بر اساس آن واقعه تنظیم و عملی نموده است; زیرا فرهنگ عاشورا، فرهنگی همه جانبه است که ابعاد گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی، عرفانی، نظامی و... را در بر می‏گیرد. اندیشه زندگی امام خمینی‏قدس سره نیز این گونه بوده و دارای ابعاد مختلف یاد شده می‏باشد.
در یک جمله می‏توان گفت که امام خمینی تمام هویت انقلاب اسلامی را به عاشورا گره زده و می‏فرماید:
«انقلاب اسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است.»
درس‏های عاشورا از منظر امام خمینی قدس سره
1. نفی اندیشه جدایی دین از سیاست
یکی از مهم‏ترین مشخصه‏های سیاسی عاشورا مساله پیوند و ارتباط دین و سیاست است .
امام حسین علیه السلام با حضور اجتماعی و قیام علیه حکومت، در حقیقت درصدد دخالت در سیاست‏بود و همین مساله را به عنوان یک تکلیف جهت‏حرکت و نهضت‏خویش قرار داد. امام برای خود یک ضرورت می‏دانست که برای سست نمودن پایه‏های حکومت‏ستمگران و برقراری حکومت عدل الهی تلاش کند و همین امر از مهم‏ترین مشخصه‏های یک اقدام حکومت‏سیاسی است .
امام خمینی قدس سره با الهام از این حرکت امام حسین علیه السلام نسبت‏به مسایل جامعه حساس بود و در برابر ستم‏ها و ظلم‏های رژیم پهلوی قیام نمود و مردم و جهان اسلام را به حمایت از دین خلا دعوت کرد.
امام خمینی قدس سره همواره معتقد بود که جامعه اسلامی از صدر اسلام تاکنون مبتلا به این اندیشه منحرف سکولاریزم (جدایی دین از سیاست) بوده که در دوره اخیر به اوج خود رسیده است:
«این یک نقشه شیطانی بوده است که از زمان بنی امیه و بنی عباس طرح ریزی شده است و بعد از آن هم هر حکومتی که آمده است تایید این امر را کرده است و اخیرا هم که راه شرق و غرب به دولت‏های اسلامی باز شده، این امر در اوج خودش قرار گرفت که اسلام یک مساله شخصی بین بنده و خداست و سیاست از اسلام جداست و نباید مسلمان در سیاست دخالت کند و نباید روحانیون وارد سیاست‏بشوند» . (2)
امام در حقیقت‏با الهام‏گیری از حرکت‏سیاسی - دینی عاشورا در صدد پاسخ گویی به سؤالات ذیل بود که امروز حکومت اسلامی الگویی جهت ملل مستضعف برگزیده است:
- آیا دین داری، خداپرستی به مرزهای سیاست محدود می‏شود؟
- آیا پیامبران و اوصیای الهی از دخالت در امور سیاسی احتراز می‏نمودند؟ و آیا انجام رسالت‏بزرگ آنان مبنی بر اقامه قسط عدالت اجتماعی بدون دخالت در امور سیاسی ممکن است؟
امام خمینی ریشه این تز انحرافی را یک توطئه تاریخی دانسته که در صدد تغییر روند تاریخ دینی بوده است. ایشان می‏فرماید:
«طرح مساله جدا بودن سیاست از روحانیت، چیز تازه‏ای نیست. این مساله در زمان بنی امیه طرح شد و در زمان بنی عباس قوت گرفت. در این زمان‏های اخیر هم که دست‏های بیگانه در ممالک باز شد، آنها هم به این مساله دامن زدند، به طوری که مع الاسف بعضی از اشخاص متدین و روحانیون متعهد هم باور شان آمده است...» . (3)
امام خمینی در یک بر آورد صحیح، اهداف این سیاست‏شیطانی را بیان کرده و همگان را به توجه و تامل در آن دعوت نموده است .
این اهداف و آثار عبارتند از :
الف: استعمار، استثمار و استضعاف ملت‏ها; (4)
ب: محدود شدن فقاهت‏به احکام فردی و عبادی در منطق نا آگاهان; (5)
پ: غفلت از آیات سیاسی - اجتماعی قرآن و بسیاری از ابواب فقهی; (6)
ت: مطرح شدن ارزش منفی برای روحانیون سیاسی; (7)
ث: تاخت و تاز امریکا و ابرقدت‏ها در بلاد مسلمین. (8)
2. عدالت اجتماعی
آن چه پس از دوران نبی مکرم اسلام تازمان شهادت امام حسین علیه السلام مطرح بوده، این است که چه آفت‏هایی سبب شد تا حکومت‏سلطنتی اموی بر مسلمانان حاکم شود؟ چگونه ارزش‏ها و مقدساتی که در جامعه ریشه دوانده بودند، به تدریج رنگ باختند و به شعارهای ظاهری و بی محتوی تبدیل شدند؟
پاسخ اجمالی همه این سؤال‏ها عدم وجود عدالت اجتماعی است. ایجاد نظام طبقاتی، تبعیض و نابرابری‏های اجتماعی سبب شد تا نظام عقیدتی، اخلاقی و سیاسی جامعه نیز متحول شود و پذیرش معیارها و اصول اقتصادی مکتب اسلام برای مردم میسر نگردد.
امام حسین علیه السلام یکی از اهداف قیام خود را عدالت اجتماعی دانسته و در خطبه‏ای این گونه بیان می‏دارد:
«...و یا من المظلمون من عبادک...
... [یکی از اهداف این است که] ستمدیدگان از بندگان تو امنیت‏یابند» . (9)
مسلم است که این عدالت و امنیت زمانی تحقق عینی پیدا خواهد کرد که ستم و ستمگران نابود شده و عدالت اجتماعی حاکم گردد.
امام خمینی‏قدس سره هم به تبع جدش امام حسین علیه السلام در مقابل ستمگران زمان خود قد علم کرده و ضمن مبارزه‏ای جانانه می‏فرماید:
«زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب الامر و زندگی همه انبیای الهی این معنا بوده است که می‏خواستند در مقابل جور، حکومت عدل را درست و بر پا کنند.»
«سید الشهدا وقتی می‏بیند که یک حاکم ظالمی در بین مردم دارد حرکت می‏کند، تصریح می‏کند که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین مردم حکومت می‏کند، به مردم ظلم می‏کند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند... و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: هر که ساکت‏بنشیند و تغییر ندهد این را، جایش همان یزید [حاکم ستمگر] است..» . (10)
3. اصلاح اجتماعی امت اسلامی
امام حسین علیه السلام در خطبه‏ای، انگیزه قیام خود را این گونه اعلام می‏نماید:
«اللهم انک تعلم انه لم یکن ماکان منا تنافسا فی سلطان و لا التماسا من فضول الحطام، ولکن لنری المعالم من دینک و تظهر الاصلاح فی بلادک; (11)
خدای من تو می‏دانی آنچه از ما صادر شد به انگیزه رقابت در سلطنت و تمنای زیادی‏های دنیا نبود، بلکه برای این بود که نشانه‏های آشکر دین تو را بنگریم و اصلاح را در سرزمین‏های تو آشکار سازیم...»
امام خمینی قدس سره این عبارت حضرت اباعبدالله علیه السلام را به عنوان مؤیدی برای اثبات بحث ولایت فقیه خود آورده و با استناد به آن می‏فرماید:
«مضمون روایت‏شاهد بر این است که از لسان معصوم صادر شده و مضمون صادقی است‏» . (12)
بر این اساس بسیاری از سخنان حضرت امام خمینی در جهت اصلاح جامعه و آن را نه تنها وظیفه خود، بلکه وظیفه هر فرد دیگری می‏دانست. ایشان می‏فرماید:
«کوشش کنید که احکام اسلام را، هم عمل کنید و هم وادار کنید که دیگران عمل کنند. همان طوری که هر شخص و هر فردی موظف است که خودش را اصلاح کند، موظب است که دیگران را هم اصلاح کند...» . (13)
«سید الشهدا علیه السلام روی همین میزان، خود و اصحاب و انصار خویش را فدا کرد که فرد باید فدای جامعه بشود تا جامعه اصلاح گردد «لیقوم الناس بالقسط‏» باید عدالت در بین مردم و جامعه تحقق پیدا کند.
برای سیدالشهدا تکلیف بود قیام کند، خونش را بدهد تا این که این ملت را اصلاح کند و همین طور هم کرد» . (14)
«امام حسین در وصیت معروف خود به برادرش محمد حنفیه، آن گاه که مدینه را قصد مکه ترک گفت، بر آرمان اصلاح طلبی قیام خود تصریح کرد و فرمود: انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی; بدین جهت از مدینه خارج شدم که امت جدم را اصلاح کنم‏» . (15)
4. مبارزه با منکرات
یکی دیگر از نکات برجسته عاشورا مساله مبارزه با منکرات بود که حکومت اموی عامل اصلی پیدایش و گسترش آن در جامعه اسلامی بودند.
امام در وصیت نامه خود این رسالت را تذکر داده و می‏فرمایند:
«ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابی طالب;
می‏خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره جدم و پدرم علی بن ابی طالب عمل کنم‏» . (16)
می‏دانیم که هر گاه امر به عروف و نهی از منکر در جامعه‏ای رواج یابد، سبب خواهد شد که برای انسان مسؤولیت اجتماعی آفریده شود تا نسبت‏به آن چه در امور مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه می‏گذرد بی تفاوت و بی تحرک نباشد.
هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر مبتنی بر فهم صحیح از دین باشد و از سیره نبوی و علوی; یعنی معیارهای خالص اسلام سرچشمه بگیرد، جامعه را از حالت‏سکون و ایستایی خارج نموده و منجر به بالندگی و سازنده‏گی آن می‏گردد.
امام خمینی‏قدس سره همانند موضع‏گیری‏های سیدالشهداء علیه السلام با تکیه بر آن رفتارها می‏فرمودند:
«این که حضرت اباعبدالله نهضت و قیام کرد با عدد کم در مقابل این [حکومت‏یزید] برای این بود که گفتند: تکلیف من است که استنکار کنم و نهی از منکر کنم.»
«انگیزه این بوده که معروف را اقامه و منکر را از بین ببرد. انحرافات، همه از منکرات است. غیر خط مستقیم توحید هر چه هست، منکرات است. این باید از بین برود و ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش و انگیزه‏اش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود، من جمله قضیه حکومت جور.»
«سیدالشهدا همه عمرش و همه زندگیش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم و جلوگیری از مفاسدی که حکومت‏ها در دنیا ایجاد کردند، صرف نمود و تمام زندگیش را صرف این کرد که حکومت جور بسته بشود و از بین برود، معروف در کار باشد و منکرات از بین برود» . (17)
5. فرهنگ آزادی و آزادگی و کرامت انسان‏ها
تمام اصحاب فداکار سیدالشهدا - در واقعه کربلا از انسان‏های آزاده‏ای بودند که ذلت و خواری و تمنیات دنیوی و مادی لحظه‏ای در جوهره و ماهیت آنها جای نداشت.
این گروه که در برابر سپاه سی هزار نفری یزید کمترین ترس به خود راه ندادند، تا آخرین لحظه مقابل دشمنان ایستادند و جنگیدند و به فیض شهادت نایل آمدند.
عقیله بنی هاشم، پرچمدار پیام کربلا در مقابل حکومت جور و ظلم یزید با وجود تحمل مصائب بسیار، ضمن مقاومت و ایستادگی، به افشاگری حکومت وقت پرداخت و فرمود:
«...ای یزید! به خدا سوگند [با این جنایت‏ها که انجام دادی ] نشکافتی مگر پوست‏بدن خود را و پاره پاره نکردی، مگر گوشت‏خود را. .. گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مرده‏اند، بلکه آنها زنده‏اند و در پیشگاه پروردگاشان روزی می‏خورند.
این را هم بدان، آن کسانی هم که کار را برای تو فراهم ساخته و تو را بر گروه مسلمانان سوار نمودند، به کیفر خود خواهند رسید و بدانند که ستمگران را بد کیفری در پیش است...
قدر و مقام تو را بسیار پست می‏دانم... بدان که رای و تدبیرت سست و روزگارت اندک و انگشت‏شمار و جمعیت تو رو به پراکندگی است، در روزی که منادی خدا فریاد زند: «الا لعنة الله علی االظالمین‏» ; همانا لعنت‏خدا بر ستمکاران باد.»
امام خمینی هم از نسل همین انسان‏های آزاده و دلاور بود. او هرگز لحظه‏ای زیر بار ظلم و ستم ظالمین نرفت و با تحمل زندان، تبعید، خطرات جانی، شهادت فرزند و... دشمن را به زانو در آورده و می‏فرماید:
«من اکنون قلب خود را برای سر نیزه‏های مامورین شما حاضر کرده‏ام، ولی برای قبول زورگویی‏ها و خضوع در مقابل جبارهای شما حاضر نخواهم بود» . (18)
«ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد، ماهی که خون بر شمشیر پیرز گشت، ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ بطلان بر جبهه ستمکاران و حکومت‏های شیطانی زد. ماهی که امام مسلمین، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت، ماهی که باید آزادی خواهان، استقلال طلبان و حق گویان بر تانک‏ها و مسلسل‏ها و جنود ابلیس غلبه کنند و کلمه حق باطل را محو نماید» . (19)
نتیجه
امام خمینی‏قدس سره با تاسی به قیام خونبار عاشورا، توانست نهضت عظیم خود را به ثمر برساند و مجددا به احیای ارزش‏های فراموش شده توفیق یابد. نمونه‏هایی از ارزش‏های مشترک که این دو نهضت مقدس (عاشورا و انقلاب اسلامی) به آنها راحت‏بخشید، عبارتند از:
1. احیای روحیه آزادگی و ذلت ناپذیری ;
2. شجاعت و شهامت و پرهیز از مصلحت اندیشی و راحت‏طلبی;
3. احیای روحیه شهادت‏طلبی ;
4. احیا و تحقق فریضه امر به معروف و نهی از منکر;
5. ایمان به جهاد فی سبیل الله ;
6. مقاومت و پایداری و پشتکار در راه مبارزه ;
7. احیای جنبه‏های اخلاقی، مروت، ایثار و ... .
پی‏نوشت‏ها
1) سموالمعنی فی سمو الذات، او اشعة من حیاة الحسین، ص 121، عبدالله العلائلی، چاپ دوم، سال 1359 ق، مطبعة الکشاف، بیروت.
2) صحیفه نور، ج 16، ص 232.
3) همان، ج 16، ص 248.
4) همان، ج 18، ص 88.
5) همان، ج 21، ص 91.
6) همان، ج 15، ص 56.
7) همان، ج 15، ص 19.
8) همان، ج 17، ص 53.
9) در این زمینه ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 269; شرح الائمة، سید محمد امین، ج 1، ص 215; تاریخ کامل، ابن اثیر، ج 3، ص 194.
10) فرهنگ عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص 23- 42.
11) تحف العقول، ص 243.
12) ولایت فقیه، سید روح الله خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، چاپ اول، 1273، ص 337.
13) پابه پای آفتاب، امیر رضا ستوده، ج 1، ص 118.
14) فرهنگ عاشورا در پبام و کلام امام خمینی، ص 41 و 37.
15) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 44، ص 331; مقتل المقرم، 156.
16) اللهوف، سیدبن طاووس، ص 10،
17) فرهنگ عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص 33، 38، 39.
18) کلمات قصار، پندها و حکمت‏ها، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ اول، 1372، ص 228.
19) قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص 23.